، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

امیرحسین مادربزرگ

شروع روزهای خوش من وامیرحسین

1390/5/3 4:57
نویسنده : مادربزرگ
562 بازدید
اشتراک گذاری

ازهمان هفته داروهاراگرفته وبرای درمان اقدام کردیم گفتاردرمانی رابرای بعدا

 گذاشتندولی کاردرمانی راشروع کردیم ساعات کاردرمانی او ٤ بعدازظهر روزهای فرد

 بودومن نیم ساعت قبل می رفتم دنبالش ومی بردم کاردرمانی بعد از چندجلسه دیدم

 جور در نمی آید وآن ساعت امیرحسین بدخواب وکسل است وخوب همکاری نمی کند

  برای همین قرارشدامیرحسین روزهای فرد از صبح خانه ماباشد .یامن می رفتم

 دنبالش ویا باپدرش می آوردش . /خوبی  این کار این بود که امیرحسین صبح زود از

 خواب بیدار میشد و مقداری تمرین می کردیم و ظهر دوباره می خوابید و زمان

 کاردرمانی سرحال بود /.چون من یک مقدار پادرد وکمر درد دارم یک کالسکه سبک

 برای او تهیه کردم که انتقال وحمل آن برای من راحت باشد ودر صندوق عقب ماشینم

 جا بگیرد

.دوسه جلسه اول کاردرمانی مادر امیرحسین هم می آمدولی چون  روزهای آخر

 بارداری اش ر ا می گذراند دیگر ماه اسفندرانتوانست بیاید ومن تنهایی اورا می

 بردم /امیرحسین نگو یه دسته گل پسرم آقای آقاست  خیلی خوب همکاری میکرد

 ودرمسیر رفت وآمد روی صندلی جلو کمربند ایمنی اش رامیبستم  و مودب می

 نشست . تقریبا دوماه بعد از کاردرمانی امیرحسین کاملا راه افتاد وبدون کمک وتنهای

 تنها میتوانست راه برود .راستی این رایادم رفت بگم که کف پای امیرحسین صاف

 است (البته پدرش هم همینطوربود ولی من به علت عدم آگاهی خودم  ازسن ٥-

٦سالگی برای معالجه اقدام کردم  که چون از کفش طبی خوشش نمی آمد همکاری

 نکرد وخیلی خوب نشد وهنوز هم یک مقداری کف پایش صاف است . ) ولی

 امیرحسین را قبل از راه افتادن کامل بادستور دکتر برایش کفش طبی گرفتم و تاتی

 تاتی های او باکفش طبی بود ولی همکاری میکندوانشاا... تاسه سالگی خوب

 میشود.حالا همکاری مادرش راهم احتیاج داشتم که روزهایی که بامن نیست ٢ساعت

 صبح و٢ساعت بعداز ظهر این کفشهارابه پای اوکند واوراراه ببرد که باوضعیت مادرش

 که پا به ماه هم بود این همکاری ضعیف بود ولی امیرحسین راه افتادواین ثمره

 شیرین تلاش من بود لبخنداما همچنان باید کاردرمانی ادامه یابد تا شل ولخت بودن

 اندامها ازبین برود  . دیگر عید نوروز فرارسید ومیبایست خواهر امیرحسین بدنیا بیاید که

 دوم فروردین این اتفاق قشنگ افتاد وامیرحسین خواهر دار شد صبای عزیز ما با بهار

 زیبا متولدشد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سايت تبريك ايرانيان
3 مرداد 90 8:31
سایت تبریک ایرانیان به شیوه ای متفاوت تبریک بگویید www.e-tabrik.com تبريك به دوستان: تولد-عقد و ازدواج -موفقیت تحصیلی-(قبولی دانشگاه، کارشناسی ارشد، دکترا، شاگرد ممتازو موفقیت های ورزشی عزیزانتان را تبریک بگویید. تبریک سفر حج و عتبات تبریک اعیاد ملی و مذهبی عید نوروز-عید فطر-عید قربان-عید غدیر تبریک تولد اهلبیت علیهم السلام ارسال پیام دوستی و ابراز محبت به عزیزانتان در سراسر جهان و هر پيام ديگري به دلخواه شما ! رزرو تبريك به دوستان! شما مي توانيد تاريخ نمايش تبريك در سايت و ارسال sms و e-mail را تعيين كنيد. در تاريخ تعيين شده تبريك شما به نخاطبتان ارسال خواهد شد. www.e-tabrik.com ارسال sms و e-mail به صورت رايگان: پس از ثبت نام در سایت و ارسال تبریک، از طرف سایت به صورت خودکار به شماره همراه مخاطب تبریک شما پیامک داده می شود و مخاطبتان را از ارسال تبریک توسط شما آگاه می کند همین طور به ایمیل مخاطب شما به صورت خودکار ایمیل اطلاع رسانی مبنی بر درج پیام تبریک در سایت ای-تبریک ارسال می شود ارسال هديه: شما می توانید برای عزیزانتان از طریق ای-تبریک کادو و هدیه به مناسبت های مختلف ارسال کنید.ای-تبریک کادوی انتخابی توسط شما را به سراسر جهان پست می کند. www.e-tabrik.com
نی نی توپولی
3 مرداد 90 17:53
سلام به مادر بزرگ مهربون مطلب جدید تونو خوندم چه زود امیرحسین جون خواهردار شد


سلام عزیزم ممنون از لطفت دیگه جوونی است واین مشکلات . انشاا...خدا حفظشان کند وزیر سایه پدرومادر بزرگ شوند .
مامان مهسا
5 مرداد 90 16:02
آخی. الان صبا جون حدودا 4 ماهشه! مبارک باشه. عیبی نداره بالاخره با هم بزرگ میشن. من دست شما مادربزرگ مهربون رو میبوسم که اینقدر با احساس هستین.:
سلام مامان مهساجون / از لطفت ممنون هستم نمیدونم چندساله هستی ولی دلم میخواد بیشتر باهات ارتباط داشته باشم این روزها خیلی سرم شلوغ است وخیلی وقت ندارم میبینی که بیشتر مطالبم رو نیمه شبهایی که بیخواب میشم مینویسم در ضمن هنوز ارتباط برقرار کردن دراین وبلاگ را نمیدونم باید بیشتر بشینم تا بهتر یاد بگیرم انشا ا... در آینده تصمیم دارم وبلاگ دیگری درمورد همه نوه هام درست کنم / از دور می بوسمت : مادر بزرگ
ماماني پارسا
15 مرداد 90 14:49
سلام. نوه هاتون بزرگ ميشن و حتما به خاطر زحمت هايي که براشون کشيدين ازتون قدرداني ميکنن...خدا سايه همه پدر و مادرا رو بالا سرمون حفظ کنه
بابای زینب
16 مرداد 90 15:05
باز هم سلام
من قبلا هم براتون پیام گذاشتم ولی دوباره میخواستم اگه میشه بیشتر درباره کارهایی که برای امیرجون کردید و جواب گرفتید برای من و خانمم توضیح بدیدو زینب 9ماه و 12 روزه ما هم همین مسئله رو داره!
میخواستم بدونم الان امیرجون دقیقا چه سنی داره و شرایطش چطوره؟
ممنون.
با هم خدمت میرسیم.


سلام
باعرض پوزش مدتی است بدلیل ماه رمضان وبیماری اون مادربزرگ امیرحسین که ظاهرا جدی است سرم شلوغ بود ونرسیدم به وبلاک سربزنم .امیرحسین الان 19ماهه است کاملا راه میرود ووقتی درحال خودش بازی میکند کلمات مختلفی راادا میکند .
مشخصات بیماری امیرحسین راکه کمی توضیح دادم ولی بطور کلی اون هوشیاری که یه بچه درسن 4-5 ماهگی داره امیرحسین نداشت مثلا"دد-بابا-ماما اینهارابچه های من از 9ماهگی به بعد میگفتندولی اون نمیگه ویا دست وپایش لخت است وقتی بچه خوابیده ومیخواهی اورااززمین بلندکنی بچه خودش را محکم می گیرد وسفت میکند ولی امیرحسین دست وپایش لخت وشل بود.
امیدوارم بچه شما چیزیش نباشه ولی زود باشید وزمان طلایی درمان راازدست ندهید اورا پیش دکتر محمدی متخصص مغز واعصاب کودکان ببرید 66461891تهران میدان فلسطین خ بزرگمهر کوچه نجم البته من دکتر دیگری را نمیشناسم ولی این دکتر دختر یکی از همکاران خودم را که بدترازامیرحسین بودوالان 18ساله است را درمان کرده است . ازساعت 11صبح به بعد زنگ بزنید .ممکن است گوشی رابرندارندویادیربردارند اما ناامیدنشوید چون ممکن است مشغول گرفتن نوارمغزی باشند ولی بالاخره جواب می دهند.
فقط زود شروع کنید انشاا...خدا کمک میکند.
نی نی توپولی
17 مرداد 90 14:57
I & my baby
23 مرداد 90 16:53
شما نمونه یک مادر بزرگ خوب هستید مادر امیرحسین باید خیلی از شما ممنون باشه که پسر خوشکلش رو اط یه عارضه بد نجات دادین