، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

امیرحسین مادربزرگ

وباز هم تنهایی مادربزرگ

1396/2/14 1:40
نویسنده : مادربزرگ
159 بازدید
اشتراک گذاری

درقبل گفتم که بدلیل رسیدگی نکردن عروسم به بچه ها (سوختن دست امیرحسین وصبا و ریختن موهای صبا بدلیل کمبود ویتامین ) و با هماهنگی خانواده عروسم به خانه ما نقل ومکان کردند . علیرغم میل باطنی من همسرم اصرار داشت که یکجا غذ ا درست کنیم وباصطلاح یه اجاق روشن کنیم که این وضعیت برای من و عروسم خیلی سخت بود ولی برای بچه ها خیلی خوب بود چون خیلی زود بچه ها سروحال شدند امیرحسین کاملن حرف زدن رو یاد گرفت ولی صبا پس از سه سال معالجه و داروخوردن مرتب .کمبو د ویتامینش جبران شد و بحالت عادی برگشت ولی هنوز هم اگر هر سه ماه یکبار یه شربت ویتامین و زینک و دی نخوره کمرنگ و رو میشه وموهاش کم پشت میشه .(نمیدونم اینو گفتم یانه ؟روز اثاث کشی پسرم تو کمد بچه ها یه پک کامل ویتامین آ .د که تاریخ مصرفش گذشته بود بیرون ریختیم که اگر مادرش این دارو هارو به صبا داده بود باین مشکل بر نمیخورد .)منتهی اون بعد از فوت مادرش دیگه خیلی بیخیال شده بود .و پسرم هم کارش تمام وقت بود روزی 12 ساعت کار میکرد و خلاصه بیشتر از همه بچه ها صدمه دیدند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)