، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

امیرحسین مادربزرگ

آغاز فعالیت گفتاردرمانی

1390/9/26 0:49
نویسنده : مادربزرگ
1,228 بازدید
اشتراک گذاری

فردا ٢٦آذرماه است وباید امیرحسین رابرای گفتاردرمانی ببرم

کارشناس گفتاردرمانی گفته بودکه حتما"دفعه دیگر

 مادرامیرحسین هم بیاید. هفته قبل  امیرحسین یکشنبه منزل

 مابود وشب هم بدون پدرومادرش خوابید. ودوشنبه صبح وقتی

میخواستم برم دانشگاه بردم دادم خونشون .

 پنج شنبه ها هم که ناهار همیشه منزل ماهستند که بازبدلیل

اینکه  پسرم شب کاربود شب رادرمنزل ماخوابیدندوروز جمعه

صبح مادر امیرحسین به خانه خودشان رفت ولی امیرحسین در

منزل ماماند وغروب عمه اش اورا تحویل مادرش داد.

مجوعا این چندروز خیلی خوب بود و تقریبا" مطمئن شدم که

امیرحسین حروف "ن/ب /د/ رابه خوبی ادا میکند و الان سه

کلمه دد/ بب/نه /را بخوبی می گوید ومفهوم نه رامی شناسد.

امیرحسین کلا"ساکت است قبلا گفته بودم که وقتی نوزاد هم

بود گریه نمی کرد وفقط نق و نق میکرد البته مادر امیرحسین

هم کم حرف است و زیاد اهل صحبت کردن و بلند حرف زدن

نیست .

کارشناس گفتار درمانی خیلی سفارش کرد که باامیرحسین پر

سروصدا بازی کنیدو اورا وادارکنید به فریاد زدن وجیغ کشیدن و

باشور وهیجان بازی کردن.که دیگر من امروز جمعه

وقتی امیرحسین از منزل ما رفت فکم داشت جابجا می شد

از پنج شنبه همش بااو بازی کردم ومرتب وقتی بیدار بود

کامپیوترروشن بود و من مشغول دانلود آهنگ های کودکانه

وپخش آن باصدای بلند برای اوبودم یا با هم قایم باشک و گرگم

به هوابازی میکردیم .

آنقدر امیرحسین فعال شده بود که سبد پیک نیک رااز آشپزخانه

آورد و نشست درون آن وقایم شد و هرچی میگفتم امیرحسین

کو؟ باآهنگ کلمه می گفت رفت "وووووو""ومن از اون در حال

انجام این بازی فیلم گرفتم و چند بار باکامپیوتر نشونش دادم ویا

عکسهای بدنیا آمدنش را که خودم میکس کرده بودم برایش

گذاشتم دید که خیلی خوشش اومد ووقتی غروب عمه اش آمد

خانه ما دست اوراگرفت وبرد کنار کامپیوتر که عمه اش هم

ببیند.

بطورکلی فکر میکنم خوب بود(حالاببینیم کارشناس چه می گوید

 چون دفعه گذشته که به دکتر گفتم خوب است ازمن درباره

تعریف خوبی پرسید)فردا صبح هم به پدرش گفتم اورابیاورد

تاببریم مهد کودک ثبت نام کنیم تابیشتر درجمع بچگانه باشد.

 

 ببخشید اطرافش نامرتب است من هیچ فرصتی را وقتی امیرحسین بامن است از دست نمیدم و درهر شرایطی اورا هم سرگرم میکنم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان زهرا نازنازی
28 آذر 90 2:38
بهترین ها رو برای شما و نوه ی عزیزتون خواستارم
mali
22 دی 90 10:25
سلام نوه ی خیلی نازی دارین اننشالاکه زود خوب بشه ......مشکلش چیه دقیقا / اسم دکترش چیه؟ هنوز پیراستام میخوره؟>


سلام عزیزم ممنون ازتوجهت
مشکل امیرحسین را اگر از اول خاطراتش رابخونی بطور کامل نوشتم اسم دکترش دکتر محمدی متخصص مغزو اعصاب کودکانه باشماره 66461891درمورد شربت پیراستام نوع خارجی آن بانام نوتروپیل است که آن موقع که دکتر شروع کرد چند ماه بود خارجیش وارد بازار نشده بود که الان خارجیش در داروخانه ها هست وانرامی خورد باضافه کپسول تقویت حافظه "جینکوسان "
قربانت : مادربزرگ
مامان مهسا
9 فروردین 91 17:16
پشت هر كوه بلند
سبزه زاريست پر از ياد خدا
و در آن باغ كسي ميخواند
كه خدا هست دگر غصه چرا؟
آرزو دارم
خورشيد رهايت نكند
غم صدايت نكند
ظلمت شام سياهت نكند
و تو را از دل آنكس كه دلت در تن اوست حضرت دوست جدايت نكند....
سلام عزیز دلم عیدت مبارک
مدتی بخاطر اینکه سرم شلوغ بود نتونستم به وبلاگ سربزنم باعرض پوزش / میبوسمت و برایت آرزوی سربلندی وشادکامی دارم
قربانت مادربزرگ امیرحسین
سال نو مبارک


مهسا مامان باربد
24 اردیبهشت 91 8:27
گفتم مادر! ... گفت: جانم

گفتم درد دارم! ... گفت: بجانم

گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم

گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم

گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم ...

اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...! همیشه از درد گفتم و از رنج.....!

روزت مبارک مامان بزرگ مهربون امیرحسین


الهی قربون اون بیان قشنگ احساست بشم عزیز دلم روز شما هم مبارک خدا وندانشاا...شمارابرای فرزندت حفظ کند