معرفی خودم(مادربزرگ )
سلام دوستان عزیزم / مادرای گرامی فکر میکنم من ازهمه شماها سنم بیشتر باشه حالاچندسالش زیاد مهم نیست یعنی برای شما مهم نباشه چون من باآن دورانی که بچه های خودم روبزرگ کردم فاصله زیادی نمیبینم / ولی احساس میکنم دوباره دارم سجاد پدر "امیرحسین "رابزرگ میکنم بااین تفاوت که آن زمان کارمند بودم و فقط برای بچه هام انجام وظیفه می کردم و بشدت مراقب آنها بودم وهمیشه نگران از اینکه مبادا بخاطر کارمند بودن من کوتاهی در مورد آنها صورت بگیرد (ولی الحمدولله ٤ فرزندم که یک دختر وسه پسر بودند بسلامتی بزرگ شدند وآخرینشان الان ١٨سال دارد وپشت کنکوری است )اما دربزرگ کردن امیرحسین در کنار پدر ومادرش فقط وفقط لذت می برم و به معنای واقعی کیف میکنم همیشه فکر می کردم میشه آدم کسی را مثل بچه خودش دوست بداره ولی فکر نمی کردم بیشتر از بچه خودت بچه ای رادوست داشته باشی ومن واقعا" امیرحسین رابیشتر از پدرش دوست دارم .
الان امیرحسین یک سال و پنج ماهش است ومن دررروزهای آینده از تولد تازمان حال را برایتان مینویسم تاهم امیرحسین درآینده بداند وهم شاید این خاطرات برای کسی سودمند باشد .